بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم |
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم | |
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد | من و ساقی بدو تازیم و بنیادش براندازیم | |
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم | نسیم عطرگردان را شکر در مجمر اندازیم | |
چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش | که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم | |
صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز | بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم | |
یکی از عقل میلافد یکی طامات میبافد | بیا کاین داوریها را به پیش داور اندازیم | |
بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه | که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم | |
سخندانی و خوشخوانی نمیورزند در شیراز | بیا حافظ که تا خود را به ملکی دیگر اندازیم |